سوتک

بیاد داداش عزیزم وحید

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 136
بازدید کل : 32811
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



خدايا...

بت بود...

بت شكن فرستادي...

بغض دارم...

بغض شكن هم ميفرستي؟!!!...

 

 



نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

غزل

شــانــه ات را دیــر آوردی، ســرم را بــاد بــرد

خشــت خشــت و آجــر آجــر، پیکــرم را بــاد بــرد

من بلــوطــی پیــر بــودم پــای یــک کــوه بلنــد

نیمــم آتــش ســوخــت، نیــم دیگــرم را بــاد بــرد

از غــزل هــایــم فقــط خــاکستــری مــانــده بــه جــا

بیــت هــای روشــن و شعلــه ورم را بــاد بــرد

با همیــن نیمــه، همیــن معمــولــی ســاده بســاز

دیــر کــردی نیمــه عــاشقتــرم را بــاد بــرد

بــال کــوبیــدم قفــس را بشکنــم، عمــرم گــذشــت

وا نشــد، بــدتــر از آن، بــال و پــرم را بــاد بــرد


دلم خیلــــــی برات تنگ
شده ...
خیلــــــی

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه :
این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

امتحان

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عاشق خدا بودن

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عصر عصر اینترنته

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بچگی هاتون

 

راستش رو بگو بچگی های تو هم مثل اینا بود

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حمام

 

 

حال میده ها

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلتنگی

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

9راه برای رمانتیک بودن

 


بسیاری از افراد بطور خدادادی دارای استعداد برای انجام رفتارهای رمانتیک می باشند. حتی بی

 

احساس ترین انسانها نیز می توانند میز شام رمانتیکی ....


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

20دلیل که به دختر بودنت افتخار کنی!!!!!!!!!!

 

1- هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه “بله” کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.


2- به سادگی آب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست!!)

 


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فقر

 

میخوام بگویم فقر چیست،


فقر چیزی است که همه جا سر می کشد،


فقر،گرسنگی نیست،عریانی هم نیست،


فقر چیزی را" نداشتن" است،ولی آن چیز پول نیست،طلا و غذا نیست،


فقر همان گرد وخاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند،


فقر ،تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خورد میکند،


فقر ،کتیبه سه هزار ساله ی است که روی آن یادگاری نوشته اند،


فقر ،پوست موزی است که از پنجره یک ماشین به خیابان انداخته می شود،


فقر همه جا سر میکشد،


فقر ،شب را "بی غذا" سر کردن نیست،

 

 

 

 


فقر،روز را "بی اندیشه"سر کردن است

 


نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زن هم زنهای قدیم

 


صبح ساعت 5

قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند. 

صبح ساعت 6

قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر ....

 


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اگرپسري بر ضد دخترها حرفي زد بدونيد

 

اگرپسري بر ضد دخترها حرفي زد بدونيد

ازهمه بيشتر دنبال دخترهاست و براشون له له ميزنه!!


حکايتش حکايت همون گربه هست که دستش به گوشت نميرسيد مي گفت پيف پيف بو مي ده!


تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !

 


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

امتحان

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: "خانم، می‌توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن‌های حیاط خانه تان را به من بسپارید"؟ زن پاسخ داد: "کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد"! پسرک گفت: "خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می‌دهد انجام خواهم داد"! زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملاً راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می‌کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت. مجدداً زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم". پسر جواب داد: "نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوستی

 دلم می گوید دوستت دارم اما زبانم محکوم به لال بودن است. پس تو تنها و تنها میتوانی از چشمانم بخوانی که چقدر دوستت دارم...


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: شنبه 25 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

طنز دانشجویی

 

 تقلب چیست؟

 

یک سری اعمال ننگین،در صورت با عرضه بودن و این کاره بودن.

شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش و خرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو!

تعریف مراقب:

موجودی ستمکار و ریاپیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد! سیستمی که نقش دزدگیر منازل را سر جلسه ایفا می کند! گالری ضدحال! موجودی که روی سینه اش نوشته شده: من مراقبم،شما چطور؟! یک نوع تله موش زنده!

دعای پاس کردن ترم!

الهی ادرکنی پاسا ترمی بالنمرات دهی و گاها دوازدهی والحفظ من مشروطی والفلح استادی والغو امتحانی برحمه!

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: شنبه 25 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گام به گام

 شما یادتون نمیاد بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن گام به گام بود!  

از اختلاس هم جرمش بیشتر بود !

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: شنبه 25 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منش آدمی

 به یادتان می اورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش ادمی ، محبت اوست

پس محبت کنید،چه به دوست ، چه به دشمن !!!

که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست!!!!

 

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: شنبه 25 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شایداین جمعه بیاید شاید

 

بیا تا کفترا دورت بگردن

                            براشون هر قدم دونه بپاشی

چراغون میکنم پس کوچه ها رو

                           شایدقسمت بشه این جمعه باشی

 


نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی اغلب جاهای ایران برف میاد ما تو فکر برف بازی هستیم غافل از اینکه یکی باید با آب یخ ظرف‌ها رو بشو

 

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

 

امشب پرم زمرگ و پر از زندگانی ام

سرشار از مكاشفه اي ناگهانيیام

آكنده از غروب همانند آفتاب

در جست وجوی عاقبتی ارغوانی ام

عمریست روبر ینگاه زلال تو

آئينه حقيقت يك مهربانی ام

 

 


به ادامه مطلب مراجعه کنید

 


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بستنی وشکلات

 

در روزگارى كه بستنى با شكلات به گرانى امروز نبود ، پسر ١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست . خدمتكار براى سفارش گرفتن سراغش رفت

به ادامه مطلب مراجعه کنید

 


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق

 از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .


از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول

نقطه ی قلب جوان میگردد .


از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای
love است .

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها

عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها

عددی هست که هرگز تنها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها

آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها

موضوعی است که می توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها 

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پیرزن وقصاب

 توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد.

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: آقا ابراهیم قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم ….
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش … همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه …..

به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: یک شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

لهجه شمالی

توی دانشگاه یه استادی داشتیم هرکسی زیادی غیبت میکرد جلوی اسمشو سوراخ میکرد

یه لهجه شمالی بدی هم داشت.... یه روز که بدجور بارون میومد یه دختره دیر رسید سر کلاس....

دم در استاد اسمش رو پرسید.... لیست و نگاه کرد و گفت: ( با لهجه شمالی بخونیدش )

بیرون بکنمت خیس میشی.... تو بکنمت پرو میشی.... جلوتم که سوراخه

دختره بدجور سرخ شد رفت بیرون.... استاد بعد از نیم ساعت فهمید چه حرفی زده رفت دنبالش

 

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدا

 

 


 

 دانشجویی به استادش گفت:
 استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم. 

 

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تلاش

 بسیار تلاش کردم تا مردم بفهمند

 

اما آنها فقط خندیدند

نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوران دانشجویی

 ترم اول(ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!


به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
نويسنده: آرمان جمشیدی تاريخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to sotak.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com